اصلاح طلبان دولتی وبازی نافرجام!

نمایش تئوریک برای قدرت! طبلی میان تهی ! اما پرصدا!
اصلاح طلبان ایرانی از کدام منظر به آینده می نگرند؟ یا چگونه آینده ای را ترسیم می کنند؟چنین درخواستی مبتنی بر خواستکدامین طبقات اجتماعی- صنفی؛ مذهبی یاقومی و...- است؟ چه منطق وضرورتی انسانی یا اجتماعی آن را الزام آور ساخته است؟ این الزامات از کجا نشات می گیرند؟ وبا تحصیل تغییرات به کجا منتهی خواهند شد؟ در باز خورد با مفهوم هویت ؛ هویت مقصد حاوی چه نشانه ها وشاخصه هائی است؟آیا بستر تغییرات در مسیر رشد وتعالی هویت ایرانی - اسلامی می باشد؟
ویا هویت ملی در بیراهه جهان اندیشی غربی به بهانه اصلاح قربانی خواهد شد؟در این صورت این راه ؛ راه ستیز با هویت اندیشی مستقل و اراده مندی است که به جای اصلاح در قهقرای خود باختگی ؛ هستی ملتی را بر باد خواهد داد!من مخالف اصلاح طلبی نیستم برعکس برای اثبات ضرورت ان در جامعه اسلامی واز سوی حاکمان ؛ تا پای جان پیش رفته ام وسالها زندگی ام را هزینه کرده ام چراکه آن را از لوازم اجتناب ناپذیر زندگی انسانی میدانم که نشان از پویائی وسرزندگی وتکامل اجتماعی است...
ولی مصدر امر چیز دیگری است؟ کسانیکه کوچکترین آدرسی از اصلاحات نداشته وندارند در هوای قدرت طلبی وجبهه آرائی ؛ سنگ آنرا به سینه می زنند وبا ارتکاب هر خطائی به نام اصلاحات ؛ وجهه مصلحین واقعی را مخدوش می نمایند آنگونه که در قبال خیانت ایشان شاید تا سالها رغبتی از سوی مردم برای پذیرش تغییرات بوجود نیاید ! در سایه شخصیت نامطلوب آنها ؛ چهره مطلوب اصلاح طلبی منفور خاص وعام می گردد واز این روزن بار دیگر زمینه قدرت مخالفان اصلاح- که باجمود اندیشی خویش فرصت هر تکاملی را از مردم سلب می نمایند- بسی فراهم تر ومهیاتر می گردد!
اصلاح طلبی واقعی در جهت کمال جوئی پیشتازانه و سازنده به پیش رو نظر می افکند ورشد وتکامل وترقی مبتنی بر خواست واراده توده هاست توده هائی که پاسخ به نیاز های روز خود را طلب میکنند وهرگونه ناکامی در پاسخگوئی به نیازهای بدیهی واولیه آنها ؛ به معنی حضور عملی خود کامگی ونیرنگ پروری است ودرنهایت از نشانه های بارز سیاست بازانی است که در اریکه قدرت ؛ عنوان اصلاح طلبی را برای خود جعل کرده وانرا بازیچه وملعبه دست خویش قرار داده اند!
امروزه پروژه اصلاحات به توسط سیاست بازانی از دولت اداره میشود که سالها در مسئولیتهای کلان کشور حاضر به تقبل هیچ تغییری نبوده اندوجالب اینکه ؛ اراده توده ها برای آغاز حرکتهای اصلاح طلبانه؛ (از 74) به دلیل انزجار وتنفر از اعمال انحصار طلبانه ومدیریت تبهکارانه آنها شکل گرفت بگونه ای که شخص هاشمی رفسنجانی -که امروز خود را به اصلاح طلب نمایان چسبانیده است- اصلی ترین مهره ؛ در هدایت ورهبری جریان قدرت طلبان وباندهای فساد وقدرت بود که احساسات مردم به مبارزه باوی برخاست و او را به سراشیبی سقوط کشانید...یعنی نیاز به انجام اصلاحات از سوی اقشار وطبقات در اثر کارکرد غلط وضدمردمیاو بسرعت به لایه های مختلف جامعه سرایت کردوبه عنوان روندی غیر قابل انکار ؛ مقبولیت عام یافتفلذا در دوره ای کمتر از 20 سال به توسط عوامل و پیاده نظام وی- که در مدیریتهای دولتی ریشه دوانیده ونمویافته بودند-به انحراف گرائید تاجائیکه فردی مانند هاشمی که سالها در دیکتاتوری وایجاد خفقان وخودکامگی سرآمد روزگار خویش بود خود را به جبهه اصلاحات منتسب کرد ودر لوای حمایت ایشان قرار گرفت!!!
امروز نام وعنوان اصلاحات در حد یک تاکتیک ونمایش سیاسی برای مرعوب ساختن رقباست و اصلاح طلب نمایان دولتی در شکل گیری قدرت از آن بسیار بهره جسته اند! اصلاح طلب بودن تنها در اندازه وقواره گروه ویاحتی باند تنزل یافته است چراکه همین مدعیان اصلاحات در بدنه دولت نه تنها چیزی از مفهوم اصلاح طلبی عینی ومانیفست آن نمی فهمند بلکه بخاطر خواستگاه اجتماعی وتفکر قشری گرایانه ؛ قادر به پیوستن وهمراهی با اصلاحات مورد نیاز مردم نیستند!
از دیگر نشانه های حضور چنین نمایشی در عرصه نگاههای دولت مدارانه؛ اکران برنامه های ضد هویتی ؛ قدرت طلبانه وانحصارگرایانه وانتخاب روساختهای اصلاح طلبانه ( به جای زیرساختها) به عنوان شعار روز در مواقع انتخاباتی وبراه انداختن جنگ روانی جهت همراه ساختن احساسات مردم-هر چند موقت وگذرا--است ادامه دارد
You Sir/Madam are the enemy of confusion evreewhery!